جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نجیب الدین: (تعداد کل: 5)
نجیب الدین
[نَ بُدْ دی] (اِخ)بهاءالملک وی از طرف سلطان محمد خورازمشاه حکومت مرو داشت و چون در فتنهء تاتار مغولان قصد مرو کردند، شهر را رها کرده به قلعه ای پناهنده شد و سپس به مازندران رفت و مغولان را به تسخیر مرو [ که مجدداً به دست مجیرالملک شرف الدین...
نجیب الدین
1) - تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ) ( [نَ بُدْ دی] (اِخ)(خواجه) وی مدتی وزیر سلطان اویس ایلکانی فرمانروای بغداد بود( 1 ص 458.
نجیب الدین
[نَ بُدْ دی] (اِخ) (شیخ) علی بن بزغش از عرفای قرن هفتم هجری است پدرش از شام به شیراز آمد و در آنجا توطن و ازدواج کرد و نجیب الدین در شیراز تولد یافت پس از تحصیل مقدمات علوم بر اثر رؤیائی به سفر حجاز رفت و به خدمت شیخ...
نجیب الدین
[نَ بُدْ دی] (اِخ) علی بن محمدجبل عاملی از فقها و محدثان و شعرای امامیهء عرب است او راست: 1- حساب الخطأین 2- شرح اثناعشریهء صاحب معالم 3- رحلهء منظوم وی در قرن یازدهم هجری میزیسته (از ریحانه الادب ج 4 ص 176 ) و نیز رجوع به امل الامل...
نجیب الدین
[نَ بُدْ دی] (اِخ) محمد بن علی سمرقندی، ملقب به نجیب الدین و مکنی به ابوحامد از دانشمندان عهد خوارزمشاهی و معاصر امام فخرالدین رازی است وی کتاب الاسباب و العلامات را در علم طب و فن معالجه با استفاده از معالجات بقراط و قانون ابن سینا و کتابهای دیگر...